sea:)..دریا
دلم می لرزد.یادم نمی آید اولین بار کی بود،اما میدانی؟خیلی وقت هست این حس رادارم. وقتی ماهی ها در دل من می رقصند،دلفین ها به بالا و پایین می جهند،جلبک ها و مرجان ها همدیگر را نوازش می کنند چگونه میتوانم آرام بگیرم؟ این لرزش لبریز از آرامش است.چرا که تمام این موجودات دوست داشتنی،در سکوتی عمیق قلب منرا به تپش در می آورند.به من معنا می دهند. نمی دانید چقدر آن نهنگ غول پیکرم را دوست دارم:)که هر صبح از من احوال می پرسد یا آن کودکانی که در لب ساحلم،محبت و دوستی را با آواز خواندشان در خاطرم تداعی می کنند.. گاهی اگر چیزی بیگانه درونم حس کنم،دل و معده ام می پیچد بهم و دیگر نمیشود کاریش کرد. طوفانی میشوم آ...