𝗕𝗮𝗵𝗮𝗿𝗲𝗕𝗮𝗵𝗮𝗿𝗲، تا این لحظه: 17 سال و 9 ماه و 16 روز سن داره
𝗠𝘆 𝘄𝗲𝗯𝗹𝗼𝗴𝗠𝘆 𝘄𝗲𝗯𝗹𝗼𝗴، تا این لحظه: 7 سال و 7 ماه و 7 روز سن داره
𝗘𝗫𝗢.𝗟𝗘𝗫𝗢.𝗟، تا این لحظه: 7 سال و 8 ماه و 1 روز سن داره

|خاطرات دختر تابستانی|

𝙇𝙞𝙫𝙞𝙣𝙜 𝙬𝙞𝙩𝙝𝙤𝙪𝙩 𝙥𝙖𝙨𝙨𝙞𝙤𝙣 𝙞𝙨 𝙡𝙞𝙠𝙚 𝙗𝙚𝙞𝙣𝙜 𝙙𝙚𝙖𝙙

sea:)..دریا

دلم می لرزد.یادم نمی آید اولین بار کی بود،اما میدانی؟خیلی وقت هست این حس رادارم. وقتی ماهی ها در دل من می رقصند،دلفین ها به بالا و پایین می جهند،جلبک ها و مرجان ها همدیگر را نوازش می کنند چگونه میتوانم آرام بگیرم؟ این لرزش لبریز از آرامش است.چرا که تمام این موجودات دوست داشتنی،در سکوتی عمیق قلب منرا به تپش در می آورند.به من معنا می دهند. نمی دانید چقدر آن نهنگ غول پیکرم را دوست دارم:)که هر صبح از من احوال می پرسد یا آن کودکانی که در لب ساحلم،محبت و دوستی را با آواز خواندشان در خاطرم تداعی می کنند.. گاهی اگر چیزی بیگانه درونم حس کنم،دل و معده ام می پیچد بهم و دیگر نمیشود کاریش کرد. طوفانی میشوم آ...
7 آبان 1398

💛Anne💛

آنه ! تكرار غريبانه ي روزهايت چگونه گذشت وقتي روشني چشمهايت در پشت پرده هاي مه آلود اندوه پنهان بود با من بگو از لحظه لحظه هاي مبهم كودكيت از تنهايي معصومانه دستهايت آيا مي داني كه در هجوم دردها و غم هايت و در گير و دار ملال آور دوران زندگيت حقيقت زلالي درياچه نقره اي نهفته بود؟ آنه ! اكنون آمده ام تا دستهايت را به پنجه طلايي خورشيد دوستي بسپاري در آبي بيكران مهرباني ها به پرواز درآيي و اينك آنه شكفتن و سبز شدن در انتظار توست... در انتظار تو ...
11 مهر 1398

💜سرگرمی های آخر هفته😉💜 با Anne with an E😍

    سلام خوبین بچه ها؟ من که عالیممم تو این سال تحصیلی جدید همش پشت سرهم خوشیه😍🤗🤗💜 سرگرمی های اخر هفته ام با بهترین سریال به نام ☆Anne with an E☆ من قبلا یه پستی دربارش گزاشته بودم من عاشققققق این سریالممم من از سیزن ۱ شروعش کردم فک کنم بیشتر شماها باید دیده باشینش البته دوبله من با زبان اصلی میبینم من یه سریال خیلیی دوسش دارم یه روز به خواهری گفتم برو ببین آنشرلی اومده گفت باشه رفت دید گفت بهاره گفتم بله گفت اومده😆😆😆 گفت چییی نشستم همون موقع نگا کردم الانم قسمت ۲ سیزن ۳ اومده و همچنان منتظر ز...
9 مهر 1398

💙روزای اول مدرسه💙

سلام بچه ها خوبین؟ بعد چند روز اومدم آخرین پستمو بزارم و برم😉🙂 اولین روز مدرسه: صبح با آبجی گلی و بابا جان به سمت مدرسه راه افتایم صب مامان جونی منو از زیر قرآن رد کرد 😘😘😘 رسیدم مدرسه معاونمون خانوم امینی که ابان ماه قراره از پیش ما بره گفت به بهاره ی ماهم که اومد من:درحال خندیدن😅 گفت بدو دوتا صندلی بردار برو آقای آتش زر به همه ۲ داد به من ۳ تا😲 من همینجوری موندم😲😲 رفتیم داخل مدرسه دوستم ملی و دیدن گفتم ملیییی گفت بهارهههه پریدم بغلش ازم خیلی قدش بلنده راحت میشه پرید بغلش من قدم متوسطه😐 بعدش دوست جونیم ریحان(ریحانه اولی)و دیدم گفتم ریحانن گفت بهاره باز پریدم بغلش بعدش رفتم داخل کلاس و کیفمو گذاشتم او...
4 مهر 1398

💛آخرین روز شهوریور با اتفاق دوستان😅💛

خب خب سلامی گرم میکنم به دوستان گلم هوای اینجا پاییزی خیلی هوا سرد شده و ما تو بارون رفتیم جنگل😂😂 بازگشت مدرسه رو بهتون خیلیی تبریک میگم😍😍😆 ما یکشنبه بعدازظهر به اتفاق دوستان مامان جون رفتیم افراگل😍 دوست خوبم ساحل جونم بود💗💗 و من خیلییی خوشحال شدمم رفتیم افراگل اونجا رفتیم داخل یه خونه های سوئیت مانند داخلش رفتیم کلی غذا های خوشمزه خوردیم🙃🙃 بعدش با ساحل جون رفتیم قدم بزنیم ما با ون اومدیم تعدامون زیاد بود بعدش راننده ونه راننده مدرسه قبلی قبلیم مدرسه(مهر)بوده.. آه چه روزای بود😊😊😊 دلم برا اونروزا تنگ شده😎🙂 خب بعدش مامانم چند تا تیکه کیک ونونو اینا داد ببریم برای آقا بذرفشان بردیم دادیم بعدش با ساحل عک...
31 شهريور 1398

..خداحافظ تابستان:(،سلام پاییز:)..

کم کم داره تابستان تموم میشه.. امروز آخرین شنبه تابستان  واقعا چه زود گذشت انگار همین دیروز بود و تابستون شروع شد... و الان داره به پایان میرسه:) آخرین ساعات فصل تابستان را نیز پشت سر گذاشتیم و با این فصل گرم وداع کردیم. امروز اما به مناظر رنگارنگ پائیزی سلام کرده و باز هم مهمان یکی از زیباترین فصول سال خواهیم بود. اما جا دارد در این آخرین لحظات، با خداحافظی گرم این فصل را نیز بدرقه کرده و دفتر خاطرات آن را ببندیم. سلام به فصل پاییز به فصل باغ عریان به فصل زردی برگ  به فصل باد وطوفان سلام به مهر وآبان  به ماه سرد آذر به میز و تخته وگچ  به درس و مشق ودفتر ...
30 شهريور 1398
1120 21 10 ادامه مطلب

💜💙لوازم مدرسه پارت۲💙💜

سلاممم بچه ها خوبین؟ معلومه دیگه خوبین شایدم بعضیا نه چون مدارس داره شروع میشه😆😅😂 من که خیلی خوشحالم حالا بریم سراغ عکسها😊🤗😍👇👇👇 وااای بلاخره کیفممو گرفتم قرار بود ارم گروه مورد علاقم روش باشه ولی تموم کرده بودن کیفه رو😐 ولی عب نداره این کیفم کم از اون کیفا ندارع😂😂 پیکسل هایی که برای مدرسم خریدم😋😊 قراره برم بگیرم باز😂😂 اینا دفترچه و دفتر زبانم هست😍😍 بین اونهمه دفترچه بلاخره عشقمو پیدا کردم واقعا برای پیدا کردن دفترچه ام زحمت زیادی کشیدم😄😍😘 اونم مداد ساده ام و راپیت آبیمه نمیدونم چرا همش امسال چیزای آبی گرفتم😶😃😆 😎😍اینام جورابای مورد ع...
29 شهريور 1398

:^پاییز از راه رسید:^

و بلاخره پاییز از راه رسید:) پاییز یک شعر است یک شعر بی‌مانند زیباتر و بهتر از انچه میخوانند پاییز، تصویری رؤیایی و زیباست مانند افسون است مانند یک رؤیاست با برگ می‌رقصد با باد میخندد در بازی‌اش با برگ او چشم می‌بندد تا میشود پنهان برگ از نگاه او پاییز میگردد دنبال او، هر سو هرچند در بازی هر سال، بازنده‌ست بسیار خوشحال است روی لبش خنده‌ست مانند یک کودک خوب و دل انگیز است یا بهتر از اینها: پاییز، پاییز است   پاییز، این فصل زیبای سال با غربتش آمده است امروز برگی به زمین افتاد و هرگز به ...
26 شهريور 1398
1785 22 19 ادامه مطلب

♥♥محرم نامه♥♥سال۹۸:)

:))))))))))))))))) سلام دوستان ببخشید این چند روز پست نزاشتم درباره محرم:> سرم شلوغ بود😊 شنبه۹۸/۶/۱۶:شنبه بامامان جونو دختر دایی بزرگه رفتیم زینبیه😊اول من چادر سرم انداخته بودم گفتم حتما دختر خالم و کیمیا جون میندازه رفتیم زینبیه ولی دختر خالم ننداخته بود گفتم عیبی نداره حتما کیمیا جون انداخته:))بامامان و دختر داییم شامو خوردیم رفتیم دسته ببینیم اونجا همه رو دیدم دختر دایی مو دیدم عروسمون دیدم با دخمل خوشملش باران جوونمممم جیگرم منو با چادر دید نشناخت 😅😅💗 داشتیم برمیگشتیم که کیمیا جونو دیدم دیدم اونم چادر ننداخته کفری شدم من همونجا درش آوردم آخه سختم بود ازقبل دوسه باری درآوردم 😂😂😂 بعد کیمیا به شوخی گفت ...
22 شهريور 1398